یادداشت مهمان؛

ما مهدی نیستیم

ما مهدی نیستیم

خاصیت های خاص شهید باکری او را متناسب با نقد جامعه و مسئولان امروز می سازد. چقدر امروزه جای چنین شخصیت هایی در اداره نظام خالی می نماید؛ بله ما مهدی نیستیم و به مهدی ها نیاز داریم.



خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: علیرضا قائمی نیا پژوهشگر فلسفه و دین، بتازگی یادداشتی درباره فیلم موقعیت مهدی نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
در ادامه مشروح این یادداشت را با عنوان «ما مهدی نیستیم» می خوانیم؛
فیلم «موقعیت مهدی» یادآور نسل سرداران و فرماندهانی متفاوت می باشد که برای جامعه امروز ما ناآشنا هستند و به عالمی دیگر تعلق دارند. ما هر چند از نظر فاصله زمانی با آنها دور نیستیم و خیلی از ما آنها را دیده اند و در باره رشادت های آنها نکاتی می دانند که در جایی ثبت نشده، ولی ما و جامعه ما، به عالمی دیگر متعلق می باشد که از آرمان های آنها بسیار فاصله گرفته است. باکری ها نه دنبال امتیاز بودند و نه دنبال شهرت، و نه از کسانی بودند که به فکر غنایم پس از جنگ باشند. نه راست می شناختند و نه چپ، جناجی نبودند.
انسان های خالصی بودند که به دنبال ادای تکلیف بودند، نسلی متفاوت که حضرت امام ره آنها را تربیت کرده بود. اعتقاد راسخ به آرمان های اسلام و انقلاب داشتند و در سخت ترین شرایط خودرا و موقعیت خودرا نمی دیدند. هر چند دشمنان موقعیت آنها را می دیدند. آری، ما در عالمی وارونه زندگی می نماییم که در آنها امتیازطلبی ها و دیده شدن ها و خودخواهی ها و دنیاطلبی ها محوریت یافته اند. در چنین فضایی «موقعیت مهدی» به مثابه کورسویی است که خاطرات آن دوران را باردیگر در خیلی از افراد جامعة ما زنده کرد و آنها در تأمل در باره خودشان فراخواند، بلکه نفحه ای از نفحات انقلاب است که گهگاهی همچنان در جامعه ما می وزد و دیگران را به بازخوانی آرمان ها و شخصیت های اصلی فرا می خواند. بنظر می رسد که امروز ما بیش از هر زمانی به بازخوانی اتفاقات زندگی این سرداران و یافتن پیام های آنها برای جامعه خود و کشف دلالت های پنهانی آنها برای خود هستیم. نخست از کارگردان و تهیه کننده فیلم تشکر می کنم و تقدیر رهبر معظم انقلاب از موقعیت مهدی را بهانه ای قرار می دهم تا در این زمینه نکاتی را عرض کنم.
در نشانه شناسی بر این نکته تاکید می شود که یک متن (مانند یک فیلم) به مثابه کوهی یخی است که فقط بخشی کوچک از آن بر روی آب آشکار است. ولی بخش بزرگی از آن همچنان پنهان از دیده ها است. دلالت های متن هم بر دو بخش است: بخشی آشکار و بخشی ناپیدا که باید از آنها بحث کرد تا آشکار شوند. موقعیت مهدی هم از این قاعده کلی مستثنا نیست. به نظرم فیلم در باطن خود لحنی انتقادی از وضعیت جامعه و مسئولان ما دارد. این از نکته هایی است که در مقایسه گذرای میان مهدی و دیگران در فیلم برجسته می شود و همیشه در ذهن بینندگان این پرسش را مطرح می کنند که مهدی کجا و مسئولان ما کجا؟ شاید بهتر بود خاطراتی ناگفته از دیگر دوران باکری هم مطرح می شد.
و هر چند مطالب قابل تأمل فراوانی در آن به چشم می خورد، فقط به اختصار به چند نکته در این زمینه اشاره می کنم:
۱. زندگی آن شهید والامقام به چند دوره تقسیم می شود: دوره قبل انقلاب، دوره قیام مردم در سال ۵۷ و پیروزی انقلاب، دوره شهرداری ارومیه و دوره فرماندهی و بالاخره شهادت. هر یک از این دوره ها برای خود نکات قابل تأمل در بردارد که باید از آثاری که دراین زمینه نوشته شده آنها را دنبال کرد. موقعیت مهدی تنها بر قسمتی از اتفاقات دوره فرماندهی و شهادت آن شهید پرداخته و حاوی اشاره هایی بسیار سریع و گذرا به تعدادی از دوره های قبلی است.
۲. به نظر حقیر، هر یک از دوره های زندگی این شهید پیام هایی برای جامعه ما دارد. اما چرا موقعیت مهدی به دو دوره تمرکز کرده و اشاراتی گذرا به تعدادی از اتفاقات دوره های قبلی دارد؟ خاصیت این فیلم این است که آنچه گفته شده نسبت به آنچه گفته نشده بسیار اندک است. آنچه هم که گفته نشده دو بخش است: قسمی که نمی توان گفت و قسمی که می توان گفت. فیلم اشارات ضمنی به آنچه نمی توان گفت در بر دارد و محورهای مهم دو دوره را برجسته کرده است. اما فهم آنچه را که در دوره فعلی نمی توان گفت به عهده مخاطب می گذارد و بلکه، «موقعیت مهدی» با احتیاط و سریع از کنار برخی ماجراها می گذرا می گذرد و فهم بیشتر را به عهده مخاطبان می گذارد.
۳. شهید باکری در دوره مبارزه مقابل رژیم سابق کارهای مخفیانه خاصی داشت و این فعالیت ها در منطقه مشهور بود. شرکت در تشکل های مردمی مقابل رژیم و شرکت در تظاهرات و بسیج مردم که هر یک جای تحقیق دارد. اما در دوره انقلاب در کنار انقلابیون در بهمن سال ۵۷ و در تسخیر شهربانی و غیره هم جزو کارهای اوست.
۴. دوران شهرداری او آکنده از خدمت به مردم بود. شهید «مهدی باکری» به مدت ۹ ماه شهردار شهر ارومیه بود، از خاطراتی که از همین چند ماه کوتاه ثبت شده، می شود فهمید چه خدمات خالصانه ای را در طول این مدت ارایه داده است.
در یکی از جالب ترین خاطراتی که از شهید باکری در دوران شهردار بودنش به جا مانده آمده است این است که باران شدیدی در شهر باریده بود و جوی ها را لبریز از آب کرده بود. وقتی شهید باکری این وضعیت را می بیند، تلفن را برمی دارد و گروههای امدادی را خبر می کند. گروههای امداد به سرپرستی مهدی باکری به سمت محلات مستضعف نشین که گرفتار سیل شده بودند، را می افتند. حجم آب لحظه به لحظه بیشتر می شد و مردم سراسیمه از خانه هایشان بیرون می آمدند. برخی از خانه ها ویران شده بود و تیرک هایشان بیرون زده بود.
گروه های امدادی به خاطر حجم زیاد آب و گل و لای به سختی کارشان را پیش می بردند. شهید باکری متوجه خانه ای شد که آب آنرا فراگرفته بود. در حیاط خانه پیرزنی فریاد می کشید و کمک می خواست. مهدی باکری در را هل داد و باز کرد. آب تا بالای زانو رسیده بود. از پیرزن پرسید که آیا کسی زیر آوار مانده یا نه؟ پیرزن بر سر و صورت زنان اظهار داشت که وسایل خانه و کل زندگی اش زیر آوار مانده و آب به زیرزمین رفته است. گویا جهیزیه دخترش که با سختی آنرا جمع کرده بود در زیرزمین جامانده و خیس شده بود. آقا مهدی به کمک دوستانش جلوی در، سد خاکی درست کردند تا آب بیشتری داخل خانه نیاید. شهید باکری به کوچه دوید و وانت آتش نشانی را پیدا کرد و به خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار می کرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم می شد. مهدی غرق گل و لای شده بود. بعد از دقایقی پمپ همه آب زیرزمین را خالی کرد. پیرزن که حالش بهتر شده بود، آغاز کرد به دعا کردن مهدی باکری. اظهار داشت: خدا خیرت بدهد پسرم. آن شهردار فلان فلان شده کجاست تا کمی از غیرت تو یاد بگیرد. تا لحظه ای که شهید باکری وسایل را جمع کند و از خانه بیرون برود، پیرزن مشغول دعا کردن مهدی و نفرین شهردار ارومیه بود! (به نقل از پایگاه خبری تابناک جوان، ۶فرودین ۹۸)
۵. جامعه آذربایجان در دوران بعد از انقلاب همیشه جولانگاه منافقان و شایعه پردازان بوده است؛ آنها بسیار تلاش کردند شخصیت چهره های اصلی انقلاب و سرداران برجسته را تخریب کنند. البته این وضعیت در کل ایران یکی از برنامه های مهم دشمنان انقلاب بوده است. اما در آذربایجان این مسأله شکل بسیار جدی و متفاوتی داشته است. به یاد دارم که در تشیع جنازه شهدای دارلک که با تیر و تبر و چاقوهای دموکرات ها مُثله شدند، چگونه منافقان شعار مرگ بر امینی؛ یعنی همرزم باکری را سر دادند تا از این فضای اندوهناک هم بهره ای ببرند. کنار شهید امینی بودم و کسی چندان او را نمی شناخت. او گریه می کرد و از خدا شهادت می خواست. همچنین، به یاد دارم که در روز شهادت شهید بهشتی چگونه منافقان در خیابان های ارومیه با قهقه می خندیدند و کشته شدن یک سرمایه دار! را اعلام می کردند. شهید باکری هم در دوران شهرداری ارومیه آماج تهمت ها قرار گرفت و کار تا جایی پیش رفت که تعدادی از نیروهای انقلاب هم مقابل ایشان سخن می گفتند. او همچنان سکوت می کرد و وظیفه خودرا انجام می داد. آری شهدای ما در جامعه خود هم مظلوم بودند.
۶. در سپاه ارومیه هم امتی ها و کسانی که با خط امام فاصله داشتند نفوذ کرده بودند که بعداً شهید محلاتی (پیرو نامه ای که به حضرت امام درباب مبارزه با گروه گرایی در سپاه نوشتند و امام هم ایشان را مأمور انجام این کار دانستند / صحیفه امام ره، ج ۱۹، ص ۲۹۵) آنها را کنار گذاشت. به یاد دارم که آنها هم از شهادت بهشتی بسیار خرسند بودند و در تقابل به وجود آمده حضرت امام را قبول نداشتند و به شدت از آیت الله منتظری دفاع می کردند و چندان روحانیت را قبول نداشتند. وقتی به سپاه برای دیدن تعدادی از آنها رفتم دیدم که از خوشی چشمان آنها برق می زد. آری، در چنین شرایطی مهدی باکری راه خودرا از دیگران در سپاه جدا ساخت و با پیروی از حضرت امام ره تکلیف خودرا ادا کرد. او نه تعلق خاطری به امتی ها داشت و نه از رهبری جدا شد و همین مورد هم بر مظلومیت وی در آن دوران می افزود. او با جناح بازی ها پیوندی نداشت و جز رهبر و انقلاب و خدمت به اسلام و ایران چیزی نمی دید و شیفته خدمت بود.
۷. چنان که پیش تر اشاره کردم، سرگذشت این سرداران را نباید فقط بعنوان خاطره بازخوانی کرد، بلکه باید در پرتو بازخوانی آنها به نقد وضع موجود و رفتارهای مسئولان پرداخت. خاطرات آنان، از این جهت که خواسته های حضرت امام ره را منعکس می سازند، معیار و محک خوبی برای تفکیک سره از ناسره است. آنچه در فیلم درباره باکری می بینیم: ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا و همیشه در خط مقدم بودن، دنبال امتیاز و مقام نبودن و خودرا پایین تر از دیگران دانستن و پیرو ولایت بودن و و بی اعتنایی به تهمت ها در راه خدمت و ده ها ارزش اسلامی انقلابی دیگر است که باید در جامعه ما بطور جدی مورد توجه مسئولان و مدیران قرار گیرد. این سیره ای است که ما در شهید سلیمانی و شهید باقری و شهید کاظمی و دیگر شهدای برجسته نیز می یابیم؛ بر خواسته های امام و ولایت تمرکز کردن و از خدمت به خلق غافل نشدن. آنها هم در صحنه مبارزه با نفس پیشرو بودند و هم در صحنه مبارزه با دشمنان؛ هم در جهاد اکبر پیشتاز بودند و هم در جهاد اصغر. از خداوند متعال برای همه آنان علو درجات را می طلبیم.
۸. به نظرم هر یک از سرداران و شهیدان ما، با وجود اشتراکشان در مبانی اسلام و انقلاب، خاصیت های خاصی دارند که آنها را از دیگران متمایز می سازد. خاصیت های خاص شهید باکری او را متناسب با نقد جامعه و مسئولان امروز می سازد. چقدر امروزه جای چنین شخصیت هایی در اداره نظام خالی می نماید. بله ما مهدی نیستیم و به مهدی ها نیاز داریم.

1401/01/15
23:13:38
5.0 / 5
595
تگهای خبر: اجرا , بازی , خدمات , زندگی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۳
NewsFun

NewsFun
newsfun.ir - حقوق مادی و معنوی سایت مجله سرگرمی محفوظ است

مجله سرگرمی

سرگرمی و طنز
مطالب سرگرمی و اخبار سلبریتی‌ها، مد و زیبایی، بازی‌ها و سرگرمی‌های آنلاین، رویدادهای فرهنگی و هنری، مطالب طنز و کمدی