زنان مازندران چگونه به وضعیت اجتماعی اعتراض می کردند؟

زنان مازندران چگونه به وضعیت اجتماعی اعتراض می کردند؟

مجله سرگرمی: از آن جایی که آوازه خوانی و ترانه سرایی، همچون راه های بیان عواطف، احساساتِ درونی، نیازها و اعتراضات بوده است، در گذشته زنان و دختران تریبونی برای بیانِ ستم هایی که بر آنها روا می رفت نداشتند، بدین جهت به شعر و آواز روی می آوردند. این تمایل در بینِ زنانِ شهرهای مختلف ایران رایج بود، زنان مازنی نیز از این قاعده مستثنی نبودند و از این طریق حرف دل شان را پیش می کشیدند.


به گزارش ایسنا، از آن جایی که در گذشته دختران و زنان مازنی در برخورد با ظلم و ستم های مختلفی که در حق شان می شد، به ترانه سرایی و آوازه خوانی روی می آوردند. جنگ، تنهایی، ازدواج اجباری، هوودار شدن و... همچون مضامینی ست که در این ترانه ها مشاهده می شود.
در یکی از همین ترانه ها دختری که به اجبار به ازدواج تن داده، می گوید:
«الهی قسمتا قضا بسوزه
الهی دل نارضا بسوزه
پایین تش بیره و بالا بسوزه
الا خاسگارچی ببا بسوزه
خدایا تقدیر و سرنوشت بسوزد/ الهی دلِ بدخواه بسوزد/ از بالا تا پایین آتش بگیرد/ الهی پدرِ خواستگار بسوزد»

یا دیگری در شکوِه از خانواده اش می خواند:
«اتتار من گمبه، اتتار للــه
فردا خامبه بورم ش مارمله
و نه جا دارمه من رز رز گله
چه مره هدائه غریب مله
من می گویم، نِی جواب دهد/ فردا به روستای زادگاهم می روم/ از مادرم شکوه های دوستانه دارم/ چرا او مرا به غربت شوهر داد؟»
«پشمالیِ ت تی رز شنده رز
درشومبه غریبی ننا خدافظ
بالای خدا حقیقتِ برس
همون جان پییر بییه باعث
هلو شکوفه اش را نرم می ریزد/ غریبانه می روم مادر خداحافظ/ خدایا تو شاهدی/ پدرِ عزیزم باعثش شد»
در شعرِ دیگری این طور می بینیم:
«امروز چند روزه که نخورمه غذا
دسمال دس هیرم بنیرم عزا
همه یار بیتنه با دل رضا
منم یار بیتمه با جنگ و دعوا
«امروز چند روزی ست که غذا نمی خورم/ دستمال دستم بگیرم و گریه وزاری کنم/ همه با رضایتِ دل همسر خودرا انتخاب نموده اند/ من با جنگ و درگیری شوهر کرده ام»
«پشمالی قوپهمه باهار ماهه
دار سر نیشتمه را دارمه وائه
خاسگارچی بمونه غریبه جائه
توقو ندارمه مار بوه نائه
شکوفه‌ی هلو هستم در بهار/ بر شاخه نشسته دیده به راه باد/ خواستگار ناآشنا آمدند/ انتظار ندارم مادرم نه بگوید»

«ترانه» زبانِ گویای اعتراضِ زن می شود در مقابل چندهمسری و تبعیضی که مردانِ چندهمسر بینِ زنان روا می داشتند. این زن اینگونه می سراید:
«زیارکلای کدخدا ینی چه؟
اتا مردی دتا زنا ینی چه؟
خرد زنا دسبن طلا ینی چه؟
گت زنای سر بلا ینی چه؟
کدخدای زیارکلا چه مدلول دارد؟/ یک مرد و دوتا زن چه مدلول دارد؟ / دستبندِ طلا برای زنِ کوچکتر چه مدلول دارد؟/ آزار و اذیت زنِ بزرگتر چه مدلول دارد؟»
*منبع: کتاب «زن در فرهنگ عامه‌ی مردم مازندران؛ افسانه ها، ترانه ها و ضرب المثل ها» نوشته‌ی فریده یوسفی زیرابی



1401/05/25
20:27:05
5.0 / 5
468
تگهای خبر: فرهنگ , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۱ بعلاوه ۳
NewsFun
newsfun.ir - حقوق مادی و معنوی سایت مجله سرگرمی محفوظ است

مجله سرگرمی

سرگرمی و طنز